من خطرنگارم نه خبرنگار!
علی عیوضیزاده
سلام دخترم، خوبی؟
بالاخره هفته گذشته بعد از انجام تست عملی، گواهینامه پایه دو خبرنگاری را از تیمارستان دریافت کردم. میدانی دخترم، توی تیمارستان اجازه نمیدهند هرکسی خبرنگار بشود. مثلا اگر کسی چشمش ضعیف باشد یا عینکی باشد یا گوشش سنگین باشد، هرگز خبرنگار نمیشود. چون خبرنگاران گوش شنوا و چشم بینای تیمارستان هستند.
مسئولان تیمارستان میگویند؛ خبرنگاران وجدان بیدار تیمارستان هستند. برای همین اصلا اجازه نمیدهند خبرنگاران بخوابند. وجدان بیدار بودن کار سختی است. من بعد از چند روز بیخوابی، توی بیداری دچار توهم میشدم. مثلا دیروز که رفته بودم حمام، دیدم مادرت هم آنجاست. آنقدر خوشحال شدم که به طرفش دویدم و سر و صورتش را غرق بوسه کردم اما مادرت محکم زد زیر گوشم. چشمهایم که باز شد دیدم قلی سگسبیل است. امروز هم شوهرمادرت را دیدم که رفت توی دستشویی. من هم بلافاصله رفتم و شیر آب سرد را قطع کردم و فقط شیر آب داغ کار میکرد. نمیدانی چقدر جیغ کشید. بعد که آمد بیرون و یک سیلی زد زیر گوشم، دیدم دوباره قلی سگسبیل است.
مسئولان تیمارستان میگویند؛ نقد خبرنگار باید برای آدم سازنده باشد. من تا حالا فکر میکردم فقط تریاک و شیشه آدم را میسازد، نمیدانستم نقد هم آدم را میسازد.
اینجا ما ناچار هستیم قبل از نوشتن مطلب، حتما به دکتر تیمارستان مراجعه کنیم و چکآپ بشویم. ما بدون داشتن مدرک سلامت حق نوشتن مطلب نداریم چون مسئولان تیمارستان معتقد هستند؛ خبرنگار نباید غرض و مرض داشته باشد. گویا مرض خبرنگار واگیر دارد و منجر به یک بیماری به نام تشویش اذهان عمومی میشود. مثلا همین قلی سگسبیل را در نظر بگیر. این هر روز بعد از دیدن اخبار تلویزیون، یک ساعت تمام سرش را به دیوار میکوبد. حالا فکرش را بکن که با مطلب من دچار تشویش اذهان هم بشود.
مسئولان تیمارستان میگویند؛ خبرنگار نباید دنبال جنجال باشد. من با این مورد هیچ مشکلی ندارم، چون من دنبال جنجال نیستم. فقط دنبال مادرت هستم اما مشکل این است که آن مرتیکه شوهرمادرت جنجال درست میکند. یکبار در مطلبم به شوهرمادرت نوشتم بیا از مسئولان دولت و مجلس در تقسیم دریای خزر با همسایهها یاد بگیریم اما نمیدانم چرا رفت و از من شکایت کرد. الان هم دارم از توی زندان تیمارستان برایت نامه مینویسم.
قربانت، پدر خبرنگار و دیوانهات!