گزارش پاسارگاد از سنگتراشی نوراللهی در بهشتزهرای سیرجان
سنگ قبر خودم را هم آماده کردهام
زهرا خواجویینژاد
در این روزها که هر روز آمار مرگومیرهای ناشی از کرونا منتشر میشود هرکسی با خودش فکر می کند نکند ناقوس مرگ برای او هم به صدا درآید. مرگ بزرگترین سوال بشر بوده است. این سوال برای افرادی که با مرگ بیشتر از بقیه سروکار دارند شاید شیرینتر باشد. سنگتراشها آخرین حلقهی چرخهی مرگ هستند و تقریبا وقتی پایشان وسط میآید که دیگر همه چیز تمام شده است.
سنگتراشی نوراللهی در بهشت زهرا یکی از سنگتراشیهای قدیمی سیرجان است. در اواسط خیابان غمگرفته بهشتزهرا در حصار درختان بلند کاج، روبهروی مسجد یک مغازه کوچک سنگتراشی قرار دارد که اکثر سیرجانیها آن را میشناسند. نوراللهیها (پدر و دو پسر) در این مغازه کوچک برای مردهها سنگنشانی تهیه کرده و نام مردهها را بر سنگ میتراشند. دورتا دور این کارگاه، سنگ قبرها به دیوار تکیه داده شدهاند. برخی جاها هم سنگهای تیکه شده روی هم افتادهاند. داخل کارگاه تاریک است و با نور یک چراغ روشن شده است. فضای داخل گرم است. یک میز انتهای این کارگاه کوچک قرار گرفته که رویش یک کتاب سنگی قرار دارد بعلاوه یک دفتر شعر و کارتخوان. در حین مصاحبه دو مرد میآیند و سفارش کار میدهند و میگویند برای همین امروز سنگقبر را میخواهند. آنها مادربزرگشان سهشنبه فوت کرده است و امروز- پنجشنبه- آمدهاند، سنگقبر سفارش بدهند. نوراللهی سنگقبرهای آماده که فقط جای مشخصات فرد رویش نوشته نشده است را به آنها نشان میدهد و آنها میگویند شعری در رابطه با مادر رویش باشد. سپس میگویند سنگ قبر پدربزرگشان مشکی بوده و از مادر بزرگشان هم مشکی باشد. همانطور که دارند سنگقبرهای آماده را نگاه میکنند یکی از آنهامیگوید چرا سنگقبرهای مردانه بیشتر از زنانه است و دوباره خودش جواب خودش را میدهد و میگوید چون مردها بیشتر از زنها میمیرند. تا حالا دیدید یک زن سکته کند و بمیرد؟ اما تا دلتان بخواهد مرد و جوان سکته کردند و مردند. بعد هم از لابهلای سنگها یک سنگقبر با این شعر انتخاب میکند: «ای غایب از نظر به خدا میسپارمت» سپس مشخصات مادربزرگش را میدهد و میگوید لطفا تا ظهر آماده باشد.
احمد نوراللهی اولین سنگتراش سیرجان است که از سال 48 در سیرجان در حال تراشیدن سنگ قبر برای مردم است. او اکنون با بالا رفتن سنش کمتر کار میکند و بیشتر نظارهگر کار پسرانش است. او سه پسر دارد که یکی از آنها جداگانه مغازه سنگتراشی زده است و دو تای دیگر به همراه پدر در کارگاهشان در بهشتزهرا کار میکنند. پسر کوچکتر اسمش احسان است و بزرگتری اسمش امیر است.
برادر بزرگتر بیرون میرود و روی سنگ قبری که سفارش گرفته است با قلم مشق شروع میکند به نوشتن نام زنی که به تازگی فوت کرده است و سپس با سنگفرز شروع میکند به تراشيدن نوشتههای سنگ قبر. الماس را با احتياط بر روی واژههای خطاطی شده میگذارد و سپس با هر ضربه چكشی كه بر سر الماس فرود میآيد، كلمات يك به يك زاده میشوند.
پدرم اولین سنگتراش سیرجان است
احسان نوراللهی میگوید: «پدرم اصالتا کرمانی است و از سال 48 از کرمان به سیرجان آمده است. آن سال از نیروی دریایی سیرجان رفته بودند کرمان و دنبال سنگتراش میگشتند. چون قبلا سنگهای دستتراش تیشهای بودند. آنجا پدر من را به نیروی دریایی سیرجان معرفی کردند. زمانی که پدرم به سیرجان میآید شروع میکند سنگهای نیروی دریایی را میتراشد. تا اینکه یکی میآید پیش پدرم و میگوید سنگ قبر هم میتراشی میگوید بله و از آن زمان در شهر میپیچد فلانی سنگقبر میتراشد.» او میگوید: «تا قبل از بابا در سیرجان سنگقبرتراش نداشتیم. اگر سنگهای قدیمی را نگاه کنید همه از کرمان و مشهد سنگ قبر میآوردند. اما از سال 48 که پدرم کارش را در سیرجان شروع کرده است اکثر سنگقبرها کار اوست. در بهشتزهرای قدیم در پارک 17 شهریور در پیادهروها که راه میرویم هنوز سنگ قبرهایی هست که زیرشان نام پدرم، احمد نوراللهی زده شده است.» وی ادامه میدهد: «ما 4 برادر و دو خواهر هستیم که متاسفانه یکی از برادرهایم را در تصادف از دست دادیم. سال 84 برادر بزرگم و همسرش به همراه برادر کوچکم رفته بودند اصفهان سنگ قبر سفارش بدهند که در مسیر برگشت جاده برفی بوده و تصادف میکنند و در این تصادف برادر کوچکم و زن داداش بزرگم فوت میکنند و برادر بزرگم هم بسیار آسیب دیده بودند و تا سه ماه حالاش خیلی بد بود.» نوراللهی با بیان اینکه هر سه تا برادر شغل پدر را پیشه کردیم، گفت: «یکی از برادرها سر میدان بلال جداگانه سنگتراشی دارد و من و برادر بزرگترم در کنار پدر کار میکنیم. پدر گاهی صبحها میآید جواب مشتریها را میدهند و سنگتراشی خیلی کم انجام میدهند.»
سنگتراشی شغل بسیار سختی است
وقتی میپرسم سنگتراشی شغل سختی است، میگوید: «سنگتراشی آمیخته با هنر است و باید از هنر سررشتهای داشته باشی اما این کار روی اعصاب آدم زیاد تاثیر میگذارد. چون اینجا کسی با دل شاد نمیآید. هرکسی میآید غمگین است. وقتی برایشان از داخل دفتر شعر میخوانیم میزنند زیر گریه و آدم ناراحت میشود. دل آدم که از سنگ نیست».
تغییرات خط رو سنگِ قبر از گذشته تا الان
او در مورد خط روی سنگقبرها میگوید: «در گذشته خط روی سنگ قبر هنرِ دست بود و هنوز هم گهگاه انجام میشود. و آن زمان سنگتراشها مجبور بودند خطاط هم باشند. الان داداش بزرگم خطاط هم هست. من چون چپ دست هستم نمیتوانم خطاطی کنم اما خط را کاملا میشناسم. سنگتراش ابتدا با قلممشق روی سنگ مینویسد و سپس با قلم و چکش تراش میدهد، کمکم زمانه پیشرفت کرد وسیلهای به نام سنگانگشتی آمد که سرش مته الماس مخصوص حکاکی بسته میشود. برای کار با این وسیله باید خط را بشناسی که با چه زاویهای کار کنی. بعد از آن دستگاههای لیزر وارد صنعت سنگ شدند در این روش متن و حاشیه را با کامپیوتر توسط برنامه فتوشاپ و کرول طراحی میکنیم بعد اینها را به دستگاه لیزر میدهیم و دستگاه لیزر خودش خط را انجام میدهد. برای همین هرچه جلو میرویم خط روی سنگقبرها تقریبا دارد شبیه به هم میشود یا حک عکس روی قبر نسبت به گذشته بهتر شده است. هرچند در کار چکش و قلم نسبت به دستگاه خلاقیت بهتری در خط میتوان انجام داد.» نوراللهی به سنگهای پشت سرم اشاره میکند و میگوید: «اینها هم کار دستگاه است. ما از سال 91 که دستگاه لیزر آوردیم کار عکس و نوشتار را با این دستگاه انجام میدهیم. کارگاهمان شهرک صنعتی است و دستگاههایمان آنجا هستند».
از سنگ مرمر تا سنگ نانو
به گفتهی او جنس سنگهای قبر از گذشته تا الان فرق کرده است؛ « سنگقبرهای قدیم سفید یکدست بودند اما الان چون خیلی رگهدار شدند دیگر استفاده نمیشوند و در دهه هفتاد شمسی بیشتر مردم به سنگهای چینی روی آوردند. سنگهای مرمر قبل از سنگهای چینی به بازار آمدند و شما اگر سنگهای قدیم را نگاه کنید، بیشتر از سنگهای مرمر استفاده شده است. سنگ مرمر سنگ کمیابی است و خیلی هم گران است. بعد از آن از سال 78 گرایش مردم به سمت سنگهای گرانیت کشیده شد. چون سنگهای محکم و یکدستی هستند و رگه ندارند. بعد از سنگهای گرانیت سنگ مرمر افغانستان به بازار آمد و سپس سنگ دیگری به نام سنگ نانو وارد بازار شد. سنگ نانو دو نوع داریم؛ سنگ نانوی چینی و اسپانیایی. این نوع سنگها ریختنی هستند یعنی سنگ طبیعی نیست و مصنوعی هستند».
وی افزود: «میگویند نفت طلای سیاه و پسته طلای سبز است. در صنعت سنگ از سنگ مرمر مثل جواهر یاد میکنند، چون روح دارد و بسیار زیباست.» او میگوید: «صنعت سنگ ایران در حال حاضر در اصفهان است و ما از اصفهان و گاهی هم از تهران سنگ میخریم».
نوراللهی در پاسخ به این سوال که از لحاظ کیفیت و قیمت سنگها چه تفاوتی با هم دارند، میگوید: «هرکدام از این سنگها که گفتم در دسته خودش کیفیت دارد. چه مرمر، چه گرانیت و چه سنگچینی. هرکدام درجه یک و دو دارد. مثلا در رسته سنگهای گرانیت ایرانی سنگ سیمین کیفیت خوبی دارد رنگ مشکی و برق خوبی دارد».
او میگوید: «قیمت سنگهای بستگی به خواسته مشتری دارد. مثلا یک سنگ را که به مشتری دو میلیون قیمت میدهیم اگر عکس بخواهد رویش بزند به قیمتش اضافه میشود، یا دورش سنگ و قرنیز بخواهد بزند قیمت بالا میرود یا اگر بالاسری بخواهد باز قیمت بالا میرود.» او سپس ادامه میدهد: «مشتری که اینجا میآید اصلا روحیه ندارد و نیاز به همدردی دارد و تعادلش را از دست داده است. ابتدا دلداریش میدهیم. سپس سنگها را معرفی و راهنماییشان میکنیم. مثلا وقتی فردی در آرامستان دفن شده باشد، سنگ قبرش باید مشکی بدون قرنیز باشد. سپس شعر میخواهند در شعر وسواس دارند. ما دفتر شعری داریم که شعرها را از قدیم داریم و هرچه هم جدید باشد در اینترنت وجود دارد. برخی مشتریان اقوامشان شاعر هستند و خودشان شعر میآورند».
تراشیدن سنگ قبر برادرم سختترین لحظه عمرم بود
او از فوت برادرش به عنوان سختترین لحظات یاد میکند؛ «سنگ قبر برادرم را پدرم و من با هم کار کردیم. یکی از سختترین لحظات عمرم بود.» اشکهایش میریزد و برای لحظاتی سکوت میکند؛ «بدترین خاطره زندگیم بود. حاج عطا ناظری خطاط چندین و چندساله پدرم بود و زمانی فهمید این اتفاق افتاده است با اینکه چندسال بود به دلیل مشغله کاری خطاطی نکرده بود، خودش آمد و سنگ قبر داداشم را نوشت. به جز داداشم عروسمان هم که در آن حادثه فوت کرده بود... خیلی برایمان سخت بود».
او میگوید: «در سیرجان به جز من و برادرهایم دو تا دایی داشتم که در کار سنگتراشی بودند که چندسال پیش این کار را کنار گذاشتند. سنگتراشهای سیرجان همه یا از شاگردان بابا یا شاگرد شاگرد بابا بودند».
او میگوید پدرش برای افراد سرشناس زیادی در سیرجان سنگ قبر تراشیده است؛ «یکی از ماندگارترین کارهای پدرم بازسازی سنگ قبر مرقد امامزاده احمد است. پدرم کل سنگ قبر را با قلم و چکش کار کردند. روی سنگقبر شجرهنامه را نوشتند و دور تا دور هم آیه لاالاالله، محمد رسولالله و علی ولیالله را نوشتند».
همیشه به مرگ فکر میکنم
از او میپرسم هیچوقت به مرگ فکر میکنید؟ میگوید: «همیشه به مرگ و مردن فکر میکنم. مگر میشود کسی در این کار باشد و به مرگ فکر نکند. پدرم که سنگ قبر خودش را تراشیده بود اما بچهها زمانی دیدند زدند آن را شکستند. خیلی از آدمها هستند که هنوز زندهاند اما میآیند و سنگقبرشان را سفارش میدهند و فقط جای وفات را خالی میگذارند. حتی جوانهای زیادی داریم سنگ قبرشان را آماده کردهایم. اینکه چرا برخی افراد این کار را میکنند را نمیدانم یا خیلی دلشان از دنیا گرفته یا واقعا زیاد به مرگ فکر میکنند» او میافزاید: «سال 64 حاج خانمی بود که پیش پدرم آمد. آن زمان در خیابان نصیری مغازه داشتیم و یک سنگ قبر 40 در 60 سفارش داد و بعد هم خطش را حاج عطا ناظری نوشته بود و بابا حکاکی کرده بود و فقط جای فوت را خالی گذاشته بود تا اینکه سال 82 ایشان فوت کرد و اطرافیانش سنگ قبرش را آوردند و بابا تاریخ فوت را برایشان حکاکی کرد. یک خانم دیگری هم بود که در سن کم شوهرش فوت کرده بود. خیلی به شوهرش علاقه داشت. بعد از او هم دیگر ازدواج نکرد و آمد اینجا و گفت میخواهم سنگ قبرم را مثل سنگ قبر شوهرم برایم آماده کنید. ایشان هنوز در قید حیات هستند و فقط تاریخ فوت را خالی گذاشتهایم.»
او برای خودش هم سنگ قبر آماده کرده است؛ «من خودم هم سنگ قبرم را طراحی کردم و در کارگاهمان است. پدر و مادر و اطرافیانم از این کار خیلی ناراحت شدند اما گفتم طراحی کنم که همیشه جلوی چشمم باشد و از یاد مرگ غافل نشوم. ماها که در این کار هستیم به تبع بیشتر به مرگ و مردن فکر میکنیم و به نظر من مرگ از لباس به آدم نزدیکتر است. مردم وقتی برای مراسم تشیع کسی میروند چه غریب و چه آشنا فقط همان لحظهای که دارند او را به خاک میسپارند، همه به مرگ فکر میکنند و به این نتیجه میرسند که دنیا ارزش ندارد. اما بعد از چند روز میشوند همان آدم قبلی و مرگ را کلا فراموش میکنند».
نوراللهی از دوران کرونا می گوید: «میانگین سفارش کاری که در این مدت کرونا قبول کردیم نسبت به سالهای گذشته زیادتر نبوده است. تا به حال میانگین نگرفتم از اول سال تا الان چقدر سنگ قبر سفارش گرفتیم. برخی هفتهها 4 تا و برخی هفتهها 6-7 تا سنگ قبر سفارش داشتیم».
مردها بیشتر از خانمها فوت میکنند
او میگوید:«میانگین تعداد مردهایی که فوت میکنند بیشتر از خانمها هستند. الان بیشتر مرگها در اثر تصادفات، سکتههای قلبی و بیماریها هستند.» میپرسم روی سنگ قبر خانمها هم عکسشان را حکاکی میکنید، میگوید:«بله الان سهسالی هست که حکاکی عکس خانمها روی قبرشان باب شده است. در کل الان بیشتر از سابق عکس فرد فوت شده را روی قبر حکاکی میکنیم».
به گفتهی نوراللهی سنگ قبر آماده زیاد داریم؛ «ما مجبوریم سنگ قبر آماده که شعر رویش نوشته شده باشد داشته باشیم برای مشتریهایی که عجله دارند.» او ادامه میدهد: «آدم داشتیم که تاریخ روز مرگ و تولدش یکی بوده است. مسنترین فردی که تا بحال برایش سنگ قبر حکاکی کردهایم مردی بود که 142 سال سن داشت که فوت کرده بود و در یکی از روستاهای سیرجان به خاک سپرده شد».
او میگوید سنگ قبر افراد ربطی به وضع مالیشان ندارد؛ «آدمهای ثروتمندی بودند که زمانی که فوت کردند اطرافیانشان گفتند ارزانترین سنگ قبرتان کدام است. میگویند سنگ قبری بدهید میخواهیم روی مرده بیاندازیم برایش فایدهای ندارد گران باشد یا ارزان».
برادر بزرگتر در طول مصاحبه در حال حکاکی مشخصات زن فوت شدهای است که تا ظهر باید سنگ قبرش آماده باشد. او در حین کار کردن میگوید: «سنگتراشی کار دشواری است. کلاس خط نرفتهام و همه را از پدر آموختهام» او میگوید: «جنس جوهر روی خطوط با هم متفاوت است و برای همین برخی سنگقبرها نوشتههایش زود پاک میشود.» وی افزود: همهی شعرهایی که دفتر است و روی قبر مینویسم تو ذهنم هست. الان که بیشتر شعرها در زمینه بیماری است، مثل: «رنج بسیار کشیدیم که بمانی و نشد» و سپس میگوید: «دیروز سنگی را زدیم که متعلق به خانمی بود که چهارسال سرطان داشت و سرطان را شکست داده بود اما کرونا گرفت و در اثر کرونا فوت کرد و روی سنگ قبرش همین شعر را نوشتیم».