شیفتگی خدمت با چاشنی بیسوادی
میثم اسدی
هر چند این موضوع خود به تنهایی شرح و حال جامعه بحران زده هنری را واگویه میکند اما به طور قطع مباحثه را در این خصوص سخن به درازا میکشاند و از حوصله در خوانش یک برگ هفتهنامه خارج است. هدف سیاستگذاری و آسیبشناسی و طرح مسئله و نتیجه و جمعبندی نیست، چرا که در یک ساختار بیساختار تجربه نشان داده است علاوه بر اینکه نتیجهای جز شعارزدگی حاصل نمیشود، در عمل هم چیزی به حقیقت نمیپیوندد. کلاف سردرگمی که سر و تهای ندارد، دریغ از روزنهای امید هر چند به اندازه سر سوزنی!
قبل از هر چیز باید تعریف درست و مشخصی از هنر و هنرمند داشته باشیم تا ببینیم این انزوا و گوشهگیری که منجر به کمکاری و استیصال در فضای هنری شده است شامل چه افرادی میشود و چگونه پدید آمده است. در نقطه مقابل و در همین آشفتگی، بازار بسیاری دیگر از افراد هنرمند که اگر بشود اسم هنرمند به آنان اطلاق کرد و آثارشان را پذیرفت داغ داغ است.
برادران واچوفسکی دیالوگ زیبایی در فیلم «وی مثل وندتا » برای جیمز مک تیگو کارگردان، به یادگار گذاشتهاند دیالوگی قابل تامل «پدرم میگفت هنرمندان همیشه دروغ میگن تا واقعیت را بیان کنن، اما سیاستمداران دروغ میگن تا حقیقت را پنهان کنند»
هنر چیست؟
ارسطو: هنر، آنچه را طبیعت از تکمیل آن ناتوان است کامل میکند.
نیچه: هنر مهمترین کار و فعالیت ماورای طبیعی مناسب برای زندگی است.
واسیلی کاندینسکی: در هنر، (باید) وجود ندارد، هنر آزاد است.
هنر یعنی پذیرفتن واقعیات...
اینها و صدها جملات قصار دیگر نمونههای بسیار سادهای از تعریف هنر توسط اندیشمندان مطرح در ادوار گذشته است. درست یا نادرست در اینجا بحث بر سر این است که سنگ محک و الگوی مشخص و درست برای شناسایی یک اثر هنری قابل تامل چیست. اثری که اگر به آن ارزش هنری اطلاق گردد قطعا به سوال دوم اینکه هنرمند کیست نیز پاسخ داده خواهد شد. قلندرانِ حقیقت به نیم جو نخرند / قبایِ اطلس آن کس که از هنر عاریست
با نگاهی پیرامونی متوجه خواهیم شد عدم توازن در ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری و .... منجر به ایجاد تورم عضوی و لاغر شدن عضو دیگر شده و در نهایت منجر به زایش موجودات ناقصالخلقهای شده است که با استفاده از ارتباطات و رانت به صورت معکوس رشد و نمو پیدا کردهاند و برای بقا و ماندگاری، زمینهساز تکثیر خود در ابعاد دیگر شدهاند. آدمهای اشتباهی در جایگاههای اشتباه فقط و فقط با شعار خدمت.
متاسفانه اینگونه تفسیر از خدمت باعث ایجاد گسترهای از کمکاری، ناشیگری و خرابکاری و از بین رفتن سرمایههای فراوان و جبرانناپذیری شده است. افرادی که باید با نیازسنجی و سیاستگذاری درست و به جا، نه تنها در پی مرتفع نمودن تمام نیازهای شهروندان خود باشند بلکه باید در قبال این کمکاری نیز پاسخگو باشند. با وجود چنین شیفتگانی که تعهد را بر تخصص مقدم میشمارند، نتیجهای جز عدم توسعه در ایجاد فضاهای آموزشی مناسب حاصل نگشته که خود منجر به ایستایی و عقبماندگی شده است. در این میان هنر نیز از این مقوله مستثنی نبوده است .
سیستمی که در مواجهه با هنر و هنرمند نگاه مصرفگرایانه و استثماری دارد و با اهرم ثروت و پروپاگاندای پرطمطراقی که ایجاد کرده است سبب افول و نزول جایگاه و منزلت هنر و انزوا و گوشهگیری هنرمندان شده است و از سوی دیگر این مکانیزم غلط و ویرانگر زمینهساز سیطره و پیدایش مدیوم جدیدی از هنر و هنرمند شده که فرسنگها از درک، لمس و رسالت واقعی هنر برای بیان واقعیت و حقیقت فاصله دارد. این سیستم موجب رشد هنرمند نماهایی میشود که گاه به صورت ناخودآگاه برای کسب وجهه اجتماعی دستمایه بازیهای سیاسی جماعتی قرار میگیرند که با ترویج پوپولیسم، در نقاب خدمت برای بقای خود تلاش میکنند.
اگر فرض را بر این بگیریم که نگاه خدمت بوده است، در طی سی سال گذشته چند مکان آموزشی با کاربری فرهنگی و هنری ساخته و تجهیز شده است؟
باید گریست به حال شهری که با این همه گردش مالی و سر و صداهای تبلیغاتی شرکتهای بزرگ، هنوز یک نگارخانه و گالری درست و درمان ندارد. هنوز یک سالن نمایش استاندارد ندارد (تنها سالن تئاتر این شهر بعد از گذشت یک سال بعد از بازسازی نصف و نیمه از نبود نور و پروژکتور رنج میبرد و گروهها به امید تجهیز در صف اجرا ایستادهاند.