دپوتات در انتظار آدولف
رضا مسلمیزاده
این روزها اگر از من بپرسند؛ مناسبترین کار چیست؟ حتما از آنها میخواهم که به تماشای تئاتر بنشینند. آنچه که این روزها در تئاتر فردوسی میگذرد، یک اتفاق فرهنگی و هنری صرف، برای گذراندن فراغت نیست. رویدادی آگاهیبخش و بیدارگر در جریان است که مثل و مانند ندارد. آگاهی که در تئاتر پدید میآید، با دیدن فیلم و خواندن کتاب دستیافتنی نیست. تقاضای بنده برای دیدن تئاتر ناظر به نیاز به آگاهی است. برای اینکه انسان بهتری باشید و احساسی بهتر از بودن خویش داشته باشید، لطفا و لطفا تئاتر ببینید.
انگار بازسازی تالار فردوسی خوشیمن بود. از روز بازگشایی این تالار نمایشهایی بر صحنه رفتهاند که ناامیدیای را که پس از برگزاری جشنواره تئاتر به دلهایمان راه یافته بود، شست وبرد و به جایش نهال امید کاشته است.
کسانی که «دپوتات به دنبال درغگو» را از دست دادهاند، میتوانند امیدوار باشند که این نمایش مجددا فرصت اجرا پیدا کند اما تا آن زمان نباید فرصت تماشای «در انتظار آدولف» را از دست بدهند.
دپوتات کلمهای ظاهرا روسی و به معنای وکیل مردم یا نماینده است.
«نمایندهای که با مکر و حیله و وعده و وعید به پارلمان راه یافته، اکنون برای رفعورجوع وعدههایی که در روزهای انتخابات به شهروندان داده با مشکل روبهروست. زیادهخواهیهای اطرافیان هم برایش دردسر آفریده و درخواستهای حامیان هم که تمامی ندارد. او فقط یک راه بلد است؛ یکی را پیدا کند که در فریب و دروغ همتای خودش باشد و...»
خوشبختانه این موضوع هیچ ربطی به شهر و دیار ما ندارد. ماجرا مربوط است به «فیریکس» نامی در یونان و کثافتکاریهای که سیاستمداران آنجا بدان آلودهاند. کثافت و فسادی که به سیاست محدود نشده است. نماینده مذهب به دنبال تملک زمینی است که در کنار کلیسایش قرار دارد و بعدا مشخص میشود که این زمین را برای ساخت یک مجتمع تجاری میخواهد و با همسر نماینده در آن شریک است. ای کاش رابطهشان در حد همین روابط کثیف اقتصادی بود. او که خود را نماینده خداوند در روی زمین میداند، با زن نماینده سر و سری فراتر دارد. انگار که دومینوی فساد سر باز ایستادن ندارد و هنگامی که شروع بشود همه چیز را فرامیگیرد.
«تئودور»؛ همان که در هیئت دروغگویی حرفهای به یاری آقای نماینده میآید، روزنامهنگاری است که برای کشف حقیقت به دفتر او نفوذ کرده است. او بخشی از فساد را افشا میکند. ظاهرا گروه اجرایی سیرجان با تغییر بخش پایانی نمایش، پایانی تلخ و کنایی را برای آن رقم زدهاند. در نمایشنامه اولیه؛ فریبکاران فاسد، پس از برملا شدن فسادشان کیفر میبینند اما در نمایشی که در سیرجان به اجرا درآمد، در حالی که افشای فساد نماینده باعث نگرانی نماینده و همسرش شده است، کشیش کلیسا با آرامش خاطر مطمئن است که به زودی خبری دیگر از راه میرسد و مردمان همه چیز را فراموش میکنند. با خاطری آسوده در حالی که قهقه میزند، روزنامه را ریز ریز کرده و بر سر تماشاگران میپاشد تا هیچ امیدی به نجات باقی نماند.
کمدی ماهیتی تخریبگر و افشاکننده دارد. در طول تاریخ طنز و کمدی یکی از سلاحهای اکثریت محروم در برابر اقلیت صاحب قدرت و امکانات بوده است. در شرایطی که امکان دادخواهی و تحقق عدالت امکانپذیر نبوده، طنز و کمدی بخش از خشم سرکوبشده ایشان را از راه خنده تخلیه میکند. خندیدن به نمایندهی فریبکار و مضحکه ساختن از او در نمایش دپوتات یک جهدالعاجز است. حالا که کاری از دستمان بر نمیآید، با مسخره کردن سوژهی قدرت از او در ذهن خودمان انتقام بگیریم. «رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز / تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی.»
انفجار خندهی تماشاچیان در لحظاتی از اجرای دپوتات که گاهی با سوت و کف همراه بود، نشانهای از همدلی با مردم آتن است.
«در انتظار آدولف» ماجرای یک دورهمی خانوادگی است که هر شب در هر گوشهی دنیا نمونههای بسیاری از آن برپا میشود. از آنجا که سخن مفصلتر ممکن است از لذت تماشای بکاهد، توصیه میکنم لذت دیدن آن را از دست ندهید.