گفتوگو با یک جامعهشناس در خصوص هجوم مردم برای جمعآوری میوههای کامیون واژگون شده؛
این افراد توان آسیبرسانی بالایی دارند
حسین اطمینان
«کامیونتی در جاده سیرجان-کرمان واژگون شده و بار پرتقالش کنار جاده ریخته است. تعدادی مرد به سمت پرتقالها هجوم آورده و در حال بردن هستند، راننده کامیون وسط ایستاده و فریاد میزند؛ مردم این میوهها را نبرید.» این اتفاق تلخ هفته گذشته در محور سیرجان کرمان رخ داده و فیلم آن هم در فضای مجازی منتشر شده است. راننده خودرو که اهل فسا است در گفتوگوی خود با نشریه نگارستان گفته: پس از سانحه عدهای از رهگذران به سمت میوهها آمده و اقدام به جمعآوری کردند. بار میوه بیمه بود اما بیمه قبول نکرد و من قریب 32 میلیون تومان ضرر کردم. وی این موضوع را باعث تاسف خواند.
در مورد این اتفاق که در چند سال اخیر چندین بار در سیرجان تکرار شده با علی سوندرومی جامعهشناس به گفتوگو نشستیم.
در شرایط عادی این فردی که دچار حادثه شده نیازمند کمک است اما در فیلم میبینیم که برخی مردم به سمت مال او هجوم میبرند؛ دلیل این دست اتفاقها چیست؟
زمانی که افراد رفتار غیراخلاقی از خودشان نشان میدهند از سه منظر باید به آن نگاه کرد. اول از منظر فیزیولوژی است. ممکن است مغز آسیب خورده باشد و یا اینکه فرد، کودکی سختی داشته و به دلایل مختلف شخصیت اخلاقیاش رشد نکرده است. این افراد کم هم نیستند و درصد آنها قابل توجه است. در جامعه مشاهده میکنیم بالای پنج درصد افراد اختلال اخلاقی دارند. وقتی این افراد در موقعیتی حساس قرار میگیرند، رفتارهای به شدت هیجانی و واکنشی بروز میدهند و به اصطلاح گلهوار رفتار میکنند. از آنها انتظار رفتار اخلاقی و متعالی نمیتوان داشت. این افراد در همه جوامع وجود دارند و فقط مخصوص کشور ما نیست.
دومین مورد عدم رشد هوش هیجانی است. شما آدمهایی را میبینید که از نظر فیزیولوژی سالم هستند اما آموزش ندیدهاند و هوش هیجان پایینی دارند. این افراد در شرایط امن، عادی و اخلاقی عمل میکنند ولی در شرایط ناامن و شرایط هیجانی توان اخلاقی عمل کردن ندارند. خیلی هم ربطی به موقعیت اجتماعی، تحصیلات و... این افراد ندارد. در شرایط خوب اوضاع امن است و آنها خیلی متعالی و اصولی رفتار میکنند ولی وقتی ناامن میشود رفتار آنها غیرعادی میشود. مثلا فحش میدهند، پرخاش میکنند و آسیب میزنند. هر چه آشفتگی اجتماعی بیشتر شود شرایط ناامن شده و تمرکزمان سمت ناامنی میرود و افراد رفتارهای غیراخلاقی بیشتری نشان می دهند.
سومین دلیل به لجبازی برمیگردد. فرد اختلالی ندارد و هوش هیجانیاش هم نرمال است. گاهی اوقات فکر میکند سهم من از نظام توزیع و بازتوزیع اجتماعی به گونهای است که چرا نباید از اموال دیگران بردارم؟ فرد دلیل غالبی برای خودش پیدا نمیکند که این سهم من نیست و من چرا این را برندارم و نباید دست ببرم. این افراد فکر میکنند اگر من خودم را کنترل کنم باختم. نمونهاش را در خیلی از موقعیتهایی میبینیم که فرد باید امانتدار باشد اما برداشتش از جامعه این است که هر کس دارد برمیدارد و میخورد و من چرا برندارم.
آیا میتوان گفت این علت سهم بیشتری درکشور ما دارد؟
بله دقیقا. فرد فکر میکند نظام توزیع و بازتوزیع اجتماعی به نفعاش عمل نمیکند.
آیا فقر دلیل این نوع بیاخلاقیها نیست؟
اصلا! به هیچ وجه! این نوع بیاخلاقیها به برخوردار بودن و نبودن برنمیگردد. تحقیقات نشان میدهد آدمهایی که از نظر مالی در طبقات متوسط به پایین جامعه هستند از نظر اخلاقی بهتر هستند. برعکس اگر فرد غیراخلاقی باشد و شرایط مالیاش از یک حدی بگذرد هیچکس نمیتواند کنترلش کند. در دین ما قناعت خودش یک موضوع اخلاقی است. فردی که اقناع شده و پندارهاش از معنا پر شده کنترلش بیشتر است. آدمهایی که قانع نیستند از یک ذره هم نمیتوانند بگذرند.
دو کیلوگرم پرتقال چه ارزشی دارد که فرد دست به این بی اخلاقی بزند؟
قانون حاکم بر هیجانات قانون همه یا هیچ است. فرد یا غالب میشود و یا نمیشود. مثل یک آستانه میماند که اگر شکست، دیگر نمیتوانید اخلاقی عمل کنید. آدم وقتی به هر دلیل خودش را توجیه کرد که من سهمی از این موضوع دارم، این کار را انجام میدهد. مثلا میگوید ماشین بیمه است و بیمه میدهد. خودش را توجیه میکند. این افراد وقتی هیجانی میشوند تمام ادله عالم را برای کاری که میکنند جمع کرده که آن کار را توجیه کنند. مثلا فرد احساس میکند سهمی از اجتماع ندارد و دم دستترین سهم این است.
در این اتفاق صاحب مال وجود دارد، میگوید برندارید و مردم هم برمیدارند.
این موضوع هیجانی است. یادتان باشد وقتی اتفاقی میافتد نباید موضوع را تقلیل دهیم که هر کس میآید و میبرد. باید تفکیک کنیم. درصد بالایی از مردم در شرایط سخت، حامی هستند. وقتی سیل زلزله و... میآید یا اتفاقی میافتد از خیلی چیزها میگذرند. این افراد که اخلاقی عمل میکنند به دلایلی دیده نمیشوند. اصولا ما کارهای غیراخلاقی را میبینیم و فکر میکنیم رفتارهای اخلاقی طبیعی است و باید اتفاق بیفتد، اما واقعیت چنین نیست. برای اینکه یک آدم اخلاقی تحویل نظام اجتماعی بدهیم یک پروسه بسیار سخت را باید پشت سر بگذاریم. یادمان باشد نباید گرفتارکمالگرایی شویم و اگر چند آدم کار غیراخلاقی انجام دادند، بگوییم جامعه غیراخلاقی شده. رسیدن به یک فرد اخلاقی یک معجزه است و ما این افراد را در جامعه داریم. آدمهای معنوی و اخلاقی زیادی داریم. هنر جامعه است که اینها را تربیت میکند و در شرایط بحرانی همینها هستند که پا به میدان میگذراند و مشکلات را حل میکنند، از پس مشکلات برمیآیند و خیلیها از جانشان میگذرند. ما داریم افراد را از رفتارهای غیراخلاقی عبور میدهیم تا به رفتار اخلاقی برسانیم و در نظام تربیت ما مشکلاتی وجود دارد. زمانی که آدمها رفتار غیراخلاقی نشان میدهند هنوز به جایگاهی که میخواستیم برسیم، نرسیدهایم. نه اینکه از جایگاهی که داشتیم سقوط کردیم.
چند سال پیش هم یک ماشین ماهی واژگون شد و همین اتفاق افتاد. در چند سال اخیر این نوع بیاخلاقی بیش از شش، هفت بار رخ داده است. آیا این نمیتواند یک زنگ خطر باشد؟
هر نشانه غیراخلاقی که در جامعه میبینیم باید برایش یک اندیشه داشته باشیم و فکر کنیم که چرا این اتفاق میافتد. الزاما این نیست که رفتار غیراخلاقی را به عنوان فاجعه تلقی کنیم، ولی یک جای کار ایراد و مشکل دارد و تایید نمیشود. اول باید ببینیم ضریب تعداد آدمهایی که دست به این کار میزنند چه تعداد است. این نیست که در این موقعیت کل جمعیت یک شهرستان این کار را میکنند. من رفتارهای غیراخلاقی را در جامعه بیشتر از شش درصد نمیبینم. اما واقعیت این است که جامعه باید برای اینها هم برنامه داشته باشد و فکری بکند. چون این افراد توان آسیبرسانی بالایی دارند، باید به عنوان یک اخطار اجتماعی نگاه کنیم. این آدمها به راحتی به خانواده و جامعهشان هم آسیب میزنند. نیچه میگوید؛ ما سه نوع جامعه داریم: نوع اول جامعهی عکسالعملی است که اگر کسی خطایی میکند باید مجازات شود. یک نوع جامعه، جامعه اخلاقی است و اصول اخلاقی را معیار میگذاریم مثلا مردم را با نصیحت و دلالت به سمت اخلاق برانیم. یک نوع جامعه هم جامعه فرااخلاقی است که افراد جامعه را تربیت میکند. اتفاقی که در اسلام رخ داده و حضرت محمد (ص) وقتی آمده جامعه را تربیت کرده است. بعد و قبل اسلام خیلی فرق میکند. جامعه ما باید به یک رشد برسد و درایتی پیدا کند که فرااخلاقی رفتار کند و برای تمام افراد شرایط تربیت فراهم شود.
با توجه یه اینکه این نوع بیاخلاقی را در سیرجان بیشتر میبینیم آیا میتوان گفت که ما از کشور بیاخلاقتریم؟
نه نمیتوانیم بگوییم بیشتر است. البته در سیرجان مهاجرت بیشتر است و عنصر ناشناختگی در سیرجان بیشتر مشاهده میشود. عنصر ناشناختگی تسهیلکننده بیاخلاقی است. وقتی فرد احساس کند جایی نمیشناسندش خیلی راحتتر دست به بیاخلاقی میزند. ناشناختگی به علت مهاجرت در سیرجان بیشتر است و این موضوع باعث کمی تشدید در این نوع بیاخلاقیها میشود.
شناسایی افرادی که آسیب خوردهاند و دچار بیاخلاقی شدهاند سخت است؟
نه شناسایی افرادی که رفتارهای غیراخلاقی دارند خیلی سخت نیست. این افراد باید تحت درمان قرار گیرند و کنترل شوند. نباید فکر کنیم که این افراد میتوانند مثل بقیه افراد جامعه ازدواج کنند و آسیب بزنند. میشود آنها را شناسایی کرد و در استفاده از یک سری موارد در اجتماع محدودیتهایی را برایشان ایجاد کرد. اگر قرار است موقعیت اجتماعی به این فرد داده شود، باید حد و حدود آن مشخص شود. از یک طرف هم باید کاری کرد که یک جامعه با سعهصدر و خودکنترلی بالا داشته باشیم. مثلا جوری فرد تربیت شود که وقتی شرایط ناامن شد، رفتارهای عجیب و غریب از آنها سر نزند. مثلا در فلان کشور سیل آمده مردم آمدند همه جا را غارت کردند اما میبینیم در برخی جوامع این اتفاق نمیافتد و در شرایط بحرانی آدمهای آرامی هستند و حق و حقوق هم را رعایت میکنند. این نشان میدهد قدرت خودمهاری و تابآوری در جامعه بالا رفته است. این هنر تربیت اجتماعی است و 90 درصد در خانه شکل میگیرد.
به آموزش برمیگردد؟
نه، بیشتر جنبه فرصت و آزمون و خطا دارد. یعنی وقتی خانوادهای به فرزندش فرصت آزمون و خطا میدهد، در واقع فرصت میدهند که کودک رشد کند. مثلا برای راه رفتن باید فرد آزمایش و خطا بکند تا بتواند راه برود. این نوع شخصیت اخلاقی باید مثل راهرفتن با آزمون و خطا به وجود بیاید. شخصیت اخلاقی مدت زمانی مثلا 17، 18 سال طول میکشد تا شکل بگیرد و هر چه بستر زندگی مبتنی بر روابط بازیگونه باشد و فرد به طرف خطای بسیار کم حرکت کند، جامعه سالمتری خواهیم داشت. ولی اگر فکر کنیم که آدمها را نصیحت میکنیم و چوب بالای سرشان میگیریم و هر موقع خطا کردند میزنیمشان، این آدم شکل نمیگیرد. این آدم را ترسو بار میآوریم. تربیتکردن، سختگیری و نصیحتکردن نیست فرصت رشد دادن است.